بی تو نه بوی خاک نجاتم داد نه شمارش ستاره ها تسکینم چرا صدایم کردی چرا ؟ سراسیمه و مشتاق سی سال بیهوده در انتظار تو ماندم و نیامدی نشان به آن نشان که دو هزار سال از میلاد مسیح می گذشت و عصر عصر والیوم بود و فلسفه حسین پناهی
برخي چنان سرگرم ميراث علمي گذشتگانند كه فرصت مراجعه به عقل خود را ندارند و اگر فرصتي هم به دست آورند حاضر نيستند اشتباه ها و لغزش هاي آنان را اصلاح و جبران كنند.
تعصب در دانش و فلسفه مانند هر تعصب ديگر نشانه ي خامي و بي مايگي است و هميشه به زيان حقيقت تمام مي شود.
قدرت شگفت انگيز نيروهاي خلاق و استعدادهاي نهفته آدمي هنگامي آشكار مي شود كه نيازي حياتي، تواناييهاي او را به فعاليت وادارد و كشش آرزويي، سراپاي وجودش را به جنب و جوش درآورد.
مردم به همان اندازه خوشبخت هستند كه ميخواهند باشند.
شما ميتوانيد هرچه كه ميخواهيد، بشويد، هر كاميابي كه ميخواهيد، به دست آوريد؛ به شرطي كه با ارادهاي استوار، از آن دست برنداريد.
تو را به جای همه زنانی که نشناختهام دوست میدارم تو را به جای همه روزگارانی که نمیزیستهام دوست میدارم برای خاطر عطر گسترده بیکران و برای خاطر عطر نان گرم برای خاطر برفی که آب میشود، برای خاطر نخستین گل برای خاطر جانوران پاکی که آدمینمیرماندشان تو را برای خاطر دوست داشتن دوست میدارم تو را به جای همه زنانی که دوست نمیدارم دوست میدارم.
آنگاه که خویشتن را فراموش کنیم ، همه چیز مارا فراموش میکند.گوته
برای بیشتر داشتن نخست باید بیشتر بشوید.گوته
اگر میخواهید نزدیکان از دیدن شما لذت ببرند ، باید از دیدن افرادی که میشناسید،شاد شده و شادمانی خود را نشان دهید.گوته
اشخاص بزرگ مانند کوه هستند ،هر چه به آنان نزدیکتر شوی ، بزرگی و شکوه آنان روشن تر میگردد و مردم پست و کم تلاش مانند سراب هستند ،کمی که به آنان نزدیک شوی ، زود پستی و نا چیزی خود را بر شما آشکار میسازند.گوته